قرآن به عنوان كتاب هدايت انسان به سوي كمال مطلق، از سوي خدايي كه پروردگار جهانيان است، فرو فرستاده شده است. اين كتاب از آن جايي كه از سوي آفريدگاري كه پروردگار انسان است نازل شده، در حوزه راهنمايي انسان، تنها به بيان پاره اي آموزه هاي دستوري بسنده نمي كند، بلكه با تحليل و تبيين ابعاد مختلف روحي و جسمي بشر و ظرفيت ها و توانمندي ها و نيز كاستي هاي موجود در وي، تعريف كامل و جامعي ازوضعيت او به دست مي دهد و حتي ضمن بيان آموزه هاي دستوري كه به قصد تكامل و كمال يابي وي صادر مي كند به بيان فلسفه احكام مي پردازد.
در اين راستا خداوند در قرآن به ابعاد روان شناختي و جامعه شناختي وجود انساني مي پردازد و به عنوان آفريدگاري كه پروردگار وي است، ضمن تحليل و تبيين اين ابعاد، راهكارهاي برونرفت از مشكل را بيان مي كند تا انسان با پيروي از اين آموزه ها در مسير تكاملي قرار گرفته و با انگيزه بيش تر حركت و تلاش كند، زيرا آگاهي و شناخت از وضعيت خود و علت و فلسفه هر آموزه دستوري از راه گزاره هاي شناختي مي تواند انگيزه عمل به آن را تقويت كند.
يكي از ابعاد انساني، مساله بغض و كينه به عنوان واكنشي عاطفي و احساسي است كه به دنبال كنش هاي خاص رخ مي نمايد و موجب مي شود تا شخص در برابر ديگري بر پايه احساس، تصميم گيري كرده و برخورد نمايد. قرآن به اين مساله به شكل خاصي مي نگرد و مي كوشد تا تبيين كند كه چه سان امري دروني با بازتاب هاي اجتماعي خود مي تواند آثاري مخرب در روح و روان شخص و يا جامعه به جا گذارد و تبيين مي كند كه چگونه مي توان با اين امر به عنوان رذيلتي اخلاقي و هم چنين بازتاب هاي بيروني آن به عنوان ناهنجاري اجتماعي مبارزه كرد. در نوشتار زير اين موضوع در حوزه فردي و اجتماعي بررسي شده است.
بغض به معناي كينه ضد حب و دوستي است. اين واژه براي بيان حالتي به كار مي رود كه در انسان پديد مي آيد. كينه حالتي نفساني است كه موجب تنفر و بيزاري شخص از چيزي و يا كسي مي گردد و شخص گرايش و ميلي به آن نمي يابد و از آن پرهيز و دوري مي كند. (نگاه كنيد: مفردات راغب اصفهاني ص 136). قرآن براي بيان اين حالت نفساني از واژگان چندي بهره برده است كه مي توان به واژه هايي چون اضغان، بغضاء، شنئان، غل، مقت و هر واژه ديگري كه اين معنا را برساند اشاره كرد.
با نگاهي به آثار بغض و كينه مي توان به درستي دريافت كه اين حالت نفساني چه آثار مخربي در روح و روان خود شخص و يا ديگري بجاي مي گذارد.
در تحليل قرآني، كينه به جهت آن كه حالتي متاثر از احساسات شديد و واكنش هاي تند و احساسي است، شخص را از حالت تعادل خارج مي كند. بغض موجب مي شود تا مهار نفس در دست هيجانات و واكنش هايي قرار گيرد كه قدرت عقل را مي گيرد و به آن اجازه نمي دهد تا وجود و رفتارهاي شخص را مهار و مديريت كند.
از اين رو، قرآن كينه را عامل مهمي در خروج از عدالت برمي شمارد و بيان مي دارد كه شخص با كينه توزي از حالت اعتدال بيرون رفته و بينش و نگرش و كنش و واكنش هايش بر پايه بي عدالتي شكل مي گيرد. در حقيقت بغض زمينه ساز انحراف از حوزه عدالت در همه ابعاد آن مي باشد. شخصي كه دچار كينه شديد است، در تحليل واقعيت ها از حقيقت دور مي شود و به سبب بيزاري و تنفر نسبت به موضوع، نگرش و واكنش منفي از خود نشان مي دهد.
مسئله خروج از اعتدال و انحراف از عدالت در حوزه روان شناسي فردي و شخصي (مائده آيه 8) سبب مي شود تا در حوزه هنجاري و رفتار اجتماعي نيز شخصي متجاوز و متعدي به حقوق ديگران شود و بغض وي موجب گردد تا زمينه تجاوزگري در وي پديد آيد و رشد كند. (مائده آيه 2)
قرآن توضيح مي دهد كه چه سان كينه سبب مي شود شخص با رفتاري برخاسته از كينه توزي و بغض ورزي از رفتارهاي متعادل بيرون رفته و موجبات شكست و ناكامي خويشتن را فراهم آورد و افزايش آن در جامعه به عنوان پديده اي اجتماعي مانع از پيروزي و دست يابي جامعه به موفقيت ها گردد. (مائده آيه 64)
انساني كه داراي كينه است به جهت فقدان تعادل رواني، ناتوان از تصميم گيري درست برخاسته از عقلانيت است. واكنش هاي عصبي و بيزاري و تنفر موجب مي شود كه داوري و قضاوت وي بي پايه و از روي عناد باشد و ناتوان از دريافت درست واقعيت و تحليل آن گردد. عدم تحليل درست و برپايه اصول عقلي و عملي موجب مي شود در ارزيابي از موقعيت خويش و موضوع (مانند دشمن) به خطا رود و در دست يابي به موفقيت با شكست مواجه گردد.
انساني كه با كينه و نفرت با مسايل برخورد مي كند، انسان نامتعادل از نظر روان شناسي عمل و رفتار است و مي توان گفت كه اين مسئله موجب مي شود كه به عنوان شخصيت ناسالم و نامتعادل از وي ياد شود. البته ناگفته نماند كه برخي از كينه ها ريشه در عوامل طبيعي دارد و انسان به جهت بيزاري از امري ناپسند و بيرون از دايره فطرت و طبيعت، آن را بروز مي دهد. شخص برخوردار از طبيعت و فطرت پاك و سالم به طور طبيعي نسبت به امور زشت و ناپسند بيزار و متنفر است و به طور طبيعي واكنش تند و شديد نسبت به آن نشان مي دهد.
اين گونه است كه مي توان گفت بغض در همه حالات امري بيرون از حالت طبيعي نيست و مواردي را مي توان يافت كه بغض و كينه، طبيعي مي باشد. از اين رو مي بايست در تحليل و دسته بندي بغض به عوامل و نيز آثار آن توجه كرد. پيش از آن كه به مسئله عوامل كينه بپردازيم به تقسيم بندي بغض اشاره مي كنيم:
با نگاهي به عوامل بغض مي توان دريافت كه بغض هر چند حالتي نفساني است كه موجب بيزاري شخص از ديگري و يا چيزي مي شود، با اين همه برخي از كينه ها امري طبيعي است و نمي توان از آن رهايي يافت. به اين معنا كه بيزاري از چيزي كه با طبيعت و فطرت بشر ناسازگار است امري طبيعي است و نمي توان اين حالت را از انسان دور كرد. انسان به طور طبيعي نسبت به مخالف طبيعت و فطرت خويش منزجر و بيزار است كه نتيجه آن بغض نسبت به آن چيز مي شود. از اين روست كه مي توان از دو دسته از بغض ها و كينه ها سخن گفت. برخي را پسنديده و درست و طبيعي دانست و برخي را نادرست و غيرطبيعي ارزيابي كرد.
به عنوان نمونه قرآن از بغض ابراهيم نه تنها به عنوان بغض پسنديده ياد مي كند بلكه به مؤمنان پيشنهاد مي كند كه از وي پيروي كرده و اين حالت را نسبت به شرك در خود پديد آورند و نسبت به مشركان و شرك، بغض و عداوت داشته باشند. دشمني و بغض نسبت به شرك به معناي بيزاري و برائت داشتن از يك امر زشت و نفرت انگيز است. از اين روست كه قرآن حضرت ابراهيم(ع) را اسوه اي نيكو براي مؤمنان در اعلان برائت از مشركان برمي شمارد. (ممتحنه آيه 4) و تنها زماني اين بيزاري و نفرت نسبت به كافران و مشركان را در خود از بين مي برند كه آنان از كفر و شرك خويش دست بردارند و به فطرت خود بازگشته و به خدا ايمان آورند. (همان) بنابر اين شرك و بت پرستي كه بيانگر امري زشت و ناپسند و بيرون از چارچوب طبيعت و فطرت بشر است، خود عاملي مهم در بغض مومنان نسبت به كافران و مشركان است و اين در حقيقت بغض پسنديده و محبوب است. اما بعضي كه بر پايه عوامل ديگري باشد مانند بغض شخص به طبيعت سالم و فطرت پاك بغض ناپسند و مذموم است.
بغض و كينه خدا به كافران و ستيزه جويان كه در آيات قرآن بيان شده، نيز مصداقي از بغض پسنديده است كه در آياتي چون آيه 35 سوره غافر بدان پرداخته شده است. قرآن توضيح مي دهد كه بغض خداوند در دنيا نسبت به كافران شديدتر از بغض آنان نسبت به خودشان در قيامت است. (غافر آيه 10) و اين كه اين بغض شديد به كافران حق ناپذير حق ستيز پس از اتمام حجت و دعوت مكرر آنان به ايمان است. (همان)
از ديگر مواردي كه قرآن به بغض خود اشاره مي كند بغض درباره كساني است كه گفتاري بدون عمل دارند. اين بيزاري به گونه اي است كه از آن به مقت ياد مي كند و مي فرمايد: كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون (صف آيه 3) قرآن با آن كه به بغض پسنديده اشاره مي كند و آن را همانند عداوت و دشمني نسبت به كافران جايز مي شمارد با اين همه توضيح مي دهد كه اين بغض و كينه نمي بايست به گونه اي باشد كه شخص را از حالت تعادل و اعتدال بيرون برد و كينه و بغض فرمان نفس را در دست گيرد. به اين معنا كه انسان مومن كسي است كه مهار نفس را با تقوا در دست دارد و نمي گذارد عواطف و احساسات وي آن چنان چيره شود تا از حالت اعتدال و عدالت بيرون رود. در حقيقت شخصيت مومن، شخصيتي سالم و متعادل است و هرگز از مدار و محور اعتدال بيرون نمي رود. قرآن با اين كه به طور طبيعي مي پذيرد انسان نسبت به امور زشت و پليد چون كفر و شرك، بايد واكنش احساسي و عاطفي نفرت آميز داشته و آن را به شكل بغض و عداوت نشان دهد و اعلان دارد ولي نمي پذيرد كه شخص از حالت اعتدال بيرون رود. از اين رو دستور مي دهد كه مومن نسبت به دشمنان خويش مي تواند بغض و عداوت داشته باشد ولي در همان حال جايز نيست كه اين بغض و عداوت موجب شود تا شخص از حالت اعتدال بيرون رود و بي عدالتي را نسبت به دشمنان و كافران در پيش گيرد. (مائده آيه 8)
بنابر اين هرگونه تجاوز و تعدي نسبت به دشمنان وكافران به بهانه بغض، امري مذموم و ناپسند شمرده شده و از مومنان خواسته شده است كه از تجاوز و تعدي بدور باشند. (مانده آيه 2 و 8)
از مهم ترين عواملي كه قرآن براي كينه بر مي شمرد امور چندي است كه به طور گذرا در اين جا بدان ها اشاره مي شود.
بيمار دلي در تحليل قرآني يكي از عوامل زمينه ساز بغض نسبت به دين و دينداري معرفي شده است. قرآن تبيين مي كند كه عامل بسياري از رفتارهاي ناپسند كافران نسبت به مومنان برخاسته از بيماردلي و عدم تعادل شخصيتي آنان است. بيماردلي مهم ترين چيزي است كه شخص را از تحليل درست واقعيت باز مي دارد و بينش و نگرش وي را نسبت به مسايل دگرگون مي سازد و همين امر موجب مي شود كه نسبت به حق و اهل حق عناد و كينه در دل گرفته و بغض و بيزاري را از حق و اهل حق داشته باشد. (محمد آيه 29)
عامل بيروني يعني شيطان و توطئه ها و وسوسه هاي وي عامل ديگري است كه قرآن به آن اشاره مي كند و مي گويد كه شيطان به عنوان دشمن واقعي بشريت همواره درصدد ايجاد بغض و كينه در ميان اهل ايمان است و هرگز نمي گذارد تا اهل ايمان روابط خود را برپايه محبت سامان دهند و هر دم مي كوشد تا به اشكال مختلف ميان مومنان كينه و نفرت بيافكند. (مائده آيه 90 و 91)
از سوي ديگر همان گونه كه دوري از فطرت و طبيعت سالم و دچار شدن به بيماردلي و تحت تاثير القائات شيطان قرار گرفتن عاملي مهم براي ايجاد كينه و بغض شمرده شده است هم چنين شرك و بت پرستي (ممتحنه آيه 4) لعن و نفرين خدا(مائده آيه 64) و نافرماني از خدا و پيامبر (مائده آيه 91 و 94) و رفتارهاي زشت و زننده كافران و مشركان (مائده آيه 2) از ديگر عوامل مهم در بغض خدا و اهل ايمان نسبت به كافران بيان و تحليل شده است.
قرآن به مومنان هشدار مي دهد كه نسبت به مومنان و يكديگر كينه و بغض نداشته باشند، زيرا عامل اين كار شيطان و يا غل (كينه) در قلوب است كه مي بايست از آن رهايي يابند. (حشر آيه 10)
قرآن به عوامل چندي به عنوان عوامل بغض و غضب الهي اشاره مي كند كه نتيجه همه آن ها خروج شخص از فطرت سالم و طبيعت پاك و پاكيزه مي باشد. از اين رو ازدواج با همسر پدر را كه امري بيرون از طبيعت سالم بشر و فطرت سالم اوست عاملي براي بغض خداوند نسبت به كننده آن مي شمارد. (نساء آيه 22) و يا رفتار جدالي و گفتمان هاي بدون دليل در آيات خدا (غافر آيه 35) و سخن گفتن بدون عمل (صف آيه 2 و 3) و تكذيب و رد دعوت پيامبران (غافر آيه 10) كه در حوزه كنشي و واكنشي قرار مي گيرد را عواملي براي مغضوب شدن مي داند. در حوزه بينشي نيز كفر و شرك را عاملي مي داند كه خشم و غضب خداوند را بر مي انگيزد و موجب مي شود تا شخص، گرفتار بغض الهي قرار گيرد. (فاطر آيه 39 و غافر آيه 10). بغض را مي توان از راه تعقل در رفتار و كردار دشمنان و تحليل آن (آل عمران آيه 116 و 118) و نيز لحن گفتار و شيوه هاي بياني افراد (همان) بازشناخت.
قرآن به نكته جالبي توجه مي دهد كه نشانگر آن است كه بغض در اصل امري پسنديده نيست و مي بايست آن را از امور ناپسند دانست؛ براساس آيات قرآني مومنان پيش از ورود به بهشت از هرگونه بغض و كينه اي زدوده مي شوند و انسان بهشتي بي هيچ بغض و كينه اي به بهشت وارد مي شود. (حجر آيه 45 تا 47)
قرآن ايمان را به به عنوان مهم ترين عامل زدوده شدن كينه از دل ها برمي شمارد؛ زيرا ايمان بازگشت به فطرت است و شخصيت شخص را بازسازي و به اعتدال رهنمون مي سازد. از اين روست كه ايمان عاملي مهم براي رهايي از بغض برشمرده شده است.(اعراف آيه 42 و 43)
در حوزه بينش و نگرش و كنش، تقوا (حجر آيه 45 تا 47) و نيز عمل صالح (اعراف آيه42 و 43) در مقام رفتاري، بهترين عامل براي رهايي از بغض دانسته و پيشنهاد شده است. بنابراين بازگشت به فطرت سالم و طبيعت و شخصيت سالم مي تواند به عنوان بهترين راهكار براي رهايي از بغض و كينه از نگاه قرآن ارزيابي گردد.